آبله در سال 1980 گواهی ریشهکنی را دریافت کرد، اما من برای اولین بار در سال 1996 زمانی که در سازمان بهداشت جهانی کار میکردم، درباره تاریخچه پیچیده و داستانی این بیماری مطلع شدم. به عنوان یک دانشجوی کالج در دهه 1990، من مجذوب بزرگی محو کردن یک بیماری انسانی از روی زمین برای اولین بار بودم.
در طول سالها، بارها و بارها به آن تاریخ روی آوردهام، و به دنبال الهامبخشی و جهتگیری در مورد چگونگی جاهطلبی بیشتر در هنگام رویارویی با تهدیدات بهداشت عمومی روزم هستم.
در اواخر دهه 1990، من این فرصت را داشتم که با برخی از متخصصان مراقبت های بهداشتی و سایر کارگران کمپین ریشه کنی که به توقف بیماری کمک کردند، ملاقات کنم. من متوجه شدم که تاریخچه این دستاورد قابل توجه بیشتر از طریق چشمان مردان سفیدپوست از ایالات متحده، اتحاد جماهیر شوروی آن زمان و سایر نقاط اروپا بیان شده است.
اما میدانستم که چیزهای بیشتری برای گفتن وجود دارد، و نگران بودم که داستان لژیونهای کارکنان بهداشت عمومی محلی در جنوب آسیا برای همیشه از بین برود. آسیای جنوبی با زاغههای شهری متراکم، روستاهای پراکنده روستایی، ژئوپلیتیک پیچیده، حکمرانی فاسد در برخی از گوشهها و زمینهای تنبیهی، سختترین میدان جنگی بود که ریشهکنکنندگان آبله باید فتح میکردند.
تصمیم گرفتم بخشی از آن تاریخ را ثبت کنم. آن اثر تبدیل به پادکست شد، یک مستند صوتی هشت قسمتی با سری محدود، به نام «اپیدمی: ریشه کن کردن آبله».
گزارش میدانی من در تابستان 2022 آغاز شد، زمانی که به هند و بنگلادش سفر کردم – که محل نبرد طاقت فرسایی در جنگ با این بیماری بود. من کارگران سالخورده آبله را ردیابی کردم، برخی از آنها اکنون در دهه 80 و 90 زندگی خود هستند، که کار پرزحمت شکار آخرین مورد آبله در منطقه و واکسینه کردن همه افرادی که در معرض آبله قرار گرفته بودند را انجام داده بودند. بسیاری از کهنه سربازان کمپین آبله با یکدیگر ارتباط نداشتند. دوستی آنها در زمانی شکل گرفته بود که تماس های از راه دور گران بود و هنوز از تلگرام برای پیام های فوری استفاده می شد.
چگونه آبله را شکست دادند؟ و آن پیروزی امروز چه درس هایی برای ما دارد؟
من همچنین داستان افرادی را که به آبله مبتلا شده بودند و زندگی می کردند را مستند کردم. چه چیزی می توانیم از آنها یاد بگیریم؟ بازماندگانی که من ملاقات کردم بی شباهت به پدرم نیستند، او در دهکده ای روستایی در جنوب هند بزرگ شد، جایی که دوران کودکی او توسط مالی خانواده شکل گرفت که دسترسی به فرصت ها را محدود می کرد. داستانهایی که او درباره شکافهای اجتماعی و اقتصادی بزرگ در هند با من در میان گذاشت، به تصمیم من برای انتخاب شغلی در حوزه بهداشت عمومی و کار برای عدالت دامن زد. همانطور که از همهگیری کووید بیرون میآییم، این ارتباط بخش بزرگی از این است که چرا میخواستم در جستجوی پاسخهایی برای چالشهایی که امروز با آن روبرو هستیم به گذشته برگردم.
خوش بینی بی دلیل
من به دنبال کارمندان بهداشت عمومی هند و بنگلادش و همچنین اپیدمیولوژیست های WHO – عمدتاً از ایالات متحده و اروپا – که کمپین های ریشه کنی در سراسر آسیای جنوبی را طراحی و سازماندهی کرده بودند، رفتم. آن رهبران آبله در دهههای 1960 و 1970 تخیل اخلاقی نشان دادند: در حالی که بسیاری از پزشکان و دانشمندان فکر میکردند متوقف کردن بیماری که هزاران سال طول کشیده است غیرممکن است، قهرمانان ریشهکنی چشمانداز وسیعتری برای جهان داشتند – نه فقط آبله کمتر یا کمتر. مرگ و میر اما از بین بردن کامل بیماری. آنها خود را به پیشرفت های آشکار یا افزایشی محدود نکردند.
بیل فوگ، رهبر مبارزات انتخاباتی در دهه 1970، گفت که در مقابل، سیاستگذاران امروزی میتوانند بسیار تمایلی به حمایت از برنامههایی نداشته باشند که قبلاً دادههایی برای پشتیبانگیری از آنها ندارند. او گفت که آنها معمولاً قبل از سرمایهگذاری در برنامههای جدید، اثبات پایداری میخواهند، اما پایداری در دنیای واقعی اغلب تنها زمانی آشکار میشود که ایدههای جدید در عمل و در مقیاس اجرا شوند.
رویاپردازان ریشه کنی آبله با این رهبران محتاط فعلی متفاوت بودند. فوج گفت: «آنها «خوشبینی بیجا» داشتند. آنها ایمان داشتند که میتوانند «چیزی را رقم بزنند که قابل پیشبینی نبود».
به ویژه در هند، بسیاری از رهبران امیدوار بودند که کشورشان بتواند با دیگر ابرقدرت ها در صحنه جهانی رقابت کند. این ایده آلیسم، تا حدی، این باور را در آنها تقویت کرد که می توان آبله را متوقف کرد.
در طول برنامه آبله در جنوب آسیا، ماهندرا دوتا یکی از بزرگترین ریسکپذیران بود – مایل بود فراتر از جنبههای عملگرایانه و از نظر سیاسی خوشایند نگاه کند. او یک پزشک و رهبر بهداشت عمومی بود که از هوش سیاسی خود برای کمک به راهاندازی یک استراتژی تحولآفرین واکسیناسیون آبله در سراسر هند استفاده کرد.
کمپین ریشه کنی بیش از یک دهه در هند آغاز شده بود. هند زمان و منابع – و تبلیغات کمی – را برای رویکرد واکسیناسیون انبوه سرمایه گذاری کرده بود. اما ویروس همچنان خارج از کنترل در حال گسترش بود. در زمانی که رهبران هند مشتاق بودند قدرت را به عنوان یک ابرقدرت و محافظ وجهه کشور در صحنه جهانی نشان دهند، دوتا یکی از صداهایی بود که به سیاستگذاران هند اعلام کرد که واکسیناسیون انبوه کارساز نیست.
دوتا به آنها گفت که زمان آن رسیده است که هند یک استراتژی جدید و هدفمندتر واکسن به نام “جستجو و مهار” اتخاذ کند. تیم هایی از کارگران ریشه کنی از جوامع در سراسر هند بازدید کردند تا موارد فعال آبله را ردیابی کنند. هر زمان که موردی را پیدا میکردند، کارکنان بهداشتی فرد مبتلا را ایزوله میکردند، سپس هر فردی را که ممکن بود با آن تماس داشته باشد واکسینه میکردند.
برای هموار کردن راه برای راهبرد جدید، دوتا درخواست داد و حتی تهدید کرد که از شغل خود استعفا می دهد.
او در سال 2020 درگذشت، اما من با پسرش یوگش پاراشار صحبت کردم، او گفت دوتا در دو جهان است: واقعیت های درون سنگر ریشه کنی آبله – و بوروکراسی هند. پدرم تمام کارهای کثیف را انجام داد. او در این روند دشمنانی هم پیدا کرد، مطمئنم که داشت، اما این کاری بود که کرد.»
ناکامی در برآوردن نیازهای اساسی
کارگران آبله نیاز به ایجاد اعتماد از طریق مشارکت را درک کردند: برنامه جهانی ریشه کنی آبله WHO اپیدمیولوژیست های خود را با کارکنان بهداشتی جامعه هندی و بنگلادشی، که شامل افراد عادی آموزش دیده و دانشجویان پزشکی مشتاق و ایده آل گرا بودند، جفت کرد. آن کارگران محلی ریشه کنی آبله پیام رسان مورد اعتماد برنامه بهداشت عمومی بودند. آنها از فرهنگ ها و سنت های بی شمار منطقه استفاده کردند تا راه را برای پذیرش کمپین آبله و غلبه بر تردید واکسن برای مردم هموار کنند. در حالی که پذیرش واکسن را تشویق میکردند، از شیوههای فرهنگی استفاده میکردند: برای مثال، استفاده از آهنگهای محلی برای انتشار پیامهای بهداشت عمومی، و احترام به روشی که مردم محلی از برگهای درخت چریش برای هشدار دادن به دیگران برای دوریکردن از خانه فردی که به آبله مبتلا شده بود استفاده میکردند.
ریشه کنی آبله در جنوب آسیا در پس زمینه ای از بلایای طبیعی، جنگ داخلی، خشونت فرقه ای و قحطی رخ داد – بحران هایی که نیازهای مبرم زیادی را ایجاد کردند. با بسیاری از معیارها، این برنامه موفقیت آمیز بود. در واقع آبله متوقف شد. با این حال، در تلاش همه جانبه برای پایان دادن به ویروس، متون بهداشت عمومی اغلب نتوانست نیازهای اساسی مردم مانند مسکن یا غذا را برآورده کند.
کارگران آبله که من با آنها مصاحبه کردم گفتند که گاهی اوقات با مردم محلی مواجه می شدند که به وضوح نشان می دادند که نگرانی هایی دارند که حتی در بحبوحه یک بیماری همه گیر خشمگین، احساس فوری و مهم تر از آبله دارند.
شهیدالحق خان، کارمند ریشه کنی، که شنوندگان پادکست در قسمت 4 با او ملاقات می کنند، هنگام سفر از جامعه ای به جامعه دیگر در جنوب بنگلادش، این احساس را شنید. مردم از او پرسیدند: “در معده مردم برنج وجود ندارد، پس واکسن چه کاری انجام می دهد؟” او گفت.
اما مأموریت ریشهکنی عمدتاً شامل رفع نیازهای فوری نبود، بنابراین اغلب دستهای کارکنان بهداشت بسته بود.
هنگامی که نگرانیهای فوری یک جامعه توسط بهداشت عمومی مورد توجه قرار نگیرد، ممکن است احساس بیتوجهی شود – و این یک اشتباه است که به اعتبار سلامت عمومی و اثربخشی آینده آسیب میرساند. وقتی نمایندگان بهداشت عمومی سال ها یا دهه ها بعد به جامعه ای باز می گردند، خاطره بی اعتنایی می تواند جلب همکاری مورد نیاز برای پاسخ به بحران های بعدی بهداشت عمومی را بسیار دشوارتر کند.
رحیمه بانو پشت سر گذاشت
ریشه کن کردن آبله یکی از بزرگترین پیروزی های بشر بود، اما بسیاری از مردم – حتی بزرگ ترین نمونه آن پیروزی – در این پیروزی سهیم نبودند. وقتی با رحیمه بانو آشنا شدم این فهمیدن خیلی به من ضربه زد. در دوران کودکی، او آخرین فردی در جهان بود که به یک مورد طبیعی آبله واریولا ماژور مبتلا شد. به عنوان یک دختر کوچک، او و خانوادهاش – برای مدتی – دسترسی بیسابقهای به مراقبت و توجه کارکنان بهداشت عمومی داشتند که برای جلوگیری از آبله تلاش میکردند.
اما این توجه خانواده را در درازمدت تثبیت نکرد و آنها را از فقر نجات نداد.
بانو به نمادی از تلاش برای ریشه کنی تبدیل شد، اما او در اعتبار و پاداشی که پس از آن به دست آمد، شریک نشد. نزدیک به 50 سال بعد، بانو، شوهرش، سه دختر و یک پسرشان در خانه ای یک اتاقه از بامبو و فلز راه راه با کف گلی مشترک هستند. وضعیت مالی آنها نامطمئن است. خانواده قادر به پرداخت هزینه مراقبت های بهداشتی خوب یا فرستادن دختر خود به دانشگاه نیستند. در سالهای اخیر که بانو با مشکلات سلامتی یا مشکلات بینایی خود روبرو بوده است، هیچ کارمند بهداشت عمومی در اطراف شلوغ نبوده است که آماده کمک باشد.
من نمی توانم یک سوزن را نخ کنم زیرا نمی توانم به وضوح ببینم. من نمی توانم شپش های روی سر پسرم را بررسی کنم. بانو به زبان بنگالی که از طریق یک مترجم صحبت می کرد، گفت: من نمی توانم قرآن را خوب بخوانم، زیرا بینایی دارم. هیچکس نمیخواهد بداند که من با شوهر و فرزندانم چگونه زندگی میکنم، آیا در شرایط خوبی هستم یا نه، آیا در زندگی خود آرام هستم یا نه.
فرصت های از دست رفته
من معتقدم برخی از تلاشهای بهداشت عمومی امروز ما تکرار اشتباهات کمپین ریشهکنی آبله، ناتوانی در برآوردن نیازهای اساسی مردم و از دست دادن فرصتها برای استفاده از بحران یا اپیدمی فعلی برای بهبود پایدار در سلامت کلی است.
مبارزه 2022 با mpox یک نمونه است. این ویروس بسیار مسری در سراسر جهان گسترش یافت و به سرعت گسترش یافت، عمدتاً در میان مردانی که با مردان رابطه جنسی دارند. به عنوان مثال، در شهر نیویورک، تا حدی به این دلیل که برخی از سیاهپوستان و اسپانیاییتبارها نسبت به مقامات شهری بیاعتماد تاریخی داشتند، این گروهها با نرخ پایینتری واکسیناسیون Mpox مواجه شدند. و این شکست در واکسیناسیون به فرصتی از دست رفته برای ارائه آموزش و سایر درمان های مراقبت های بهداشتی، از جمله دسترسی به آزمایش HIV و پیشگیری تبدیل شد.
و به همین ترتیب با همه گیری کووید نیز از بین رفته است. ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی، روحانیون و رهبران جوامع رنگین پوست برای ترویج ایمن سازی استخدام شدند. این پیامرسانهای مورد اعتماد در کاهش نابرابریهای مربوط به نژاد در پوشش واکسیناسیون موفق بودند و نه تنها از بیمارستانهای خود محافظت میکردند، بلکه از بیمارستانها در برابر بارهای بیماران محافظت میکردند. خیلی ها برای انجام این کار پول نمی گرفتند. آنها علیرغم داشتن دلایل خوب برای بی اعتمادی به سیستم مراقبت های بهداشتی، قدم برداشتند. از جهاتی، مقامات دولتی پایان قرارداد اجتماعی خود را تایید کردند و حمایت اجتماعی و اقتصادی برای کمک به این جوامع برای مقابله با همهگیری فراهم کردند.
اما اکنون ما به تجارت معمول برگشتهایم، با ناامنی مالی، مسکن، غذا، مراقبتهای بهداشتی و مراقبتها، همه در ایالات متحده در حال افزایش است. اعتمادی که با این جوامع ایجاد شد دوباره در حال از بین رفتن است. ناامنی، نوعی نگرانی در مورد نیازهای اساسی برآورده نشده، توانایی ما را برای تصور بزرگ و بهتر از ما سلب می کند. ناامنی ما در مورد نیازهای فوری مانند مراقبت های بهداشتی و مراقبت، اعتماد به دولت، سایر مؤسسات و یکدیگر را از بین می برد و ما را برای بحران بهداشت عمومی بعدی کمتر آماده می کند.
این مقاله توسط اخبار سلامت KFF، یک اتاق خبر ملی که روزنامه نگاری عمیق در مورد مسائل بهداشتی تولید می کند و یکی از برنامه های اصلی عملیاتی در KFF – منبع مستقل برای تحقیقات سیاست سلامت، نظرسنجی، و روزنامه نگاری.
KFF Health News یک اتاق خبر ملی است که روزنامه نگاری عمیقی در مورد مسائل بهداشتی تولید می کند و یکی از برنامه های عملیاتی اصلی در KFF است – یک منبع مستقل برای تحقیقات سیاست سلامت، نظرسنجی و روزنامه نگاری. درباره KFF بیشتر بدانید.
از مطالب ما استفاده کنید
این داستان را می توان به صورت رایگان بازنشر کرد (جزئیات).